۱۳۹۲ آبان ۹, پنجشنبه

متدولوژی یکی از هوادار خارجه نشین در مخالفت و رد منتقدین مجاهدین

خانم زری اصفهانی لطف کرده و مطلبی را از سایت صدا با دو تصویر از همین سایت یکی علی خامنه ای و یکی مریم رجوی که هر دو در حال سوختن هستند در فیس بوک خود باز نشر داده است. باز نشر این مطلب بخصوص عکس در حال شعله ور شدن مریم رجوی در فیس بوک متعلق به این هوادار خارجه نشین مجاهدین احتمالا ناراحتی و شاید هم عصبانیت سازمان و هواداران ذوب در رهبری را به دنبال داشته است. چون نشان دادن مکرر به آتش کشیدن تصویر مریم رجوی ولو از موضع مخالفت با آن علی القاعده نباید از نظر سازمان اقدام مطلوبی بوده باشد. ظاهرا در مواردی از این قبیل برای سازمان مقرون بصرفه است که از منفعت چند ناسزا علیه منتقدین خود بگذرد و عکس در حال به اتش کشیدن مهر تابان را مکرر نکند. از این که بگذریم متدولوژی و منطق پر تناقض خانم اصفهانی هم در مخالفت و رد منتقدین مجاهدین و در اینجا آقای قصیم در نوشته ای که همراه عکسها کرده قابل تامل است.
خانم اصفهانی از همان سطر اول یکسره و بی هیچ مقدمه ای سی سال فعالیت و مبارزه و همراهی صادقانه آقای قصیم با مجاهدین و شورا را باطل میکند و دلیل آن را هم به طور خیلی ساده و مختصرفقط این میداند که مطلبی از آقای قصیم در سایت صدا بازتکثیر شده است. او مینویسد "به کجار سیده اید؟ درهرصورت مبارکتان باشد. جایتان همین جاست". منظور از "همین جا"، سایت صدا است  .
معلوم نیست خانم اصفهانی میداند که سایت صدا گاهی بفراخور مطالبی از خانم و آقای رجوی هم منتشر میکند و یا به مطالب آنها لینک میدهد، پس تکلیف آنها چه میشود؟ آنها را باید چه نامید؟ چون بزعم خانم اصفهانی هر کس که مثلا نوشته اش در سایت صدا منعکس شد، اتومات مشکل پیدا میکند. زیرا چاپ مطلب در سایت صدا از هر کس که باشد حتی اگر خودش هم نداند که مطلبش در این سایت منتشر شده باز هم حاکی از انکشاف "جنس" و ماهیت ناجور او بوده است. به همین خاطر خانم اصفهانی میگوید که هم آقای قصیم و هم مجاهدین هر دو در همکاری سی ساله با هم اشتباه کرده اند، چون "جنس" آنها با هم جور نبوده است! خانم اصفهانی اضافه میکند "نه شما نیروی ضد استثماری بودید و نه آنها کسانی بودند که دست از مبارزه بردارند." انگاری که آقای قصیم از مجاهدین میخواسته که دست از مبارزه بردارند. حال آن که گرفتاری ظاهرا این بوده که مجاهدین سالهاست که به طور جد بفکر مبارزه با رژیم نیستند و انرژی دیگران راهم صرف حفظ و حراست و بقا و حواشی کیش شخصیت خود میکنند.
اضافه بر این  باید از این خانم که خود را به اصطلاح اهل شعر و سخن هم میداند پرسید مگر همه آنهایی که با مجاهدین و شورا کار میکنند نیروی ضد استثمارند؟ مگر همین حالا همه کسانی کهدرشورا مانده و هنوز از آن جدا نشده اند نیروی ضد استثمار هستند؟ آیا شورا اساسا خودش را یک نیروی ضد استثمار تعریف میکند؟ آیا مثلا کانون توحیدی اصناف در شورا، فرض کنید وجودش واقعی باشد، قرار است صنوف ضد استثمار را نمایندگی کند؟ آیا شورا مثلا با یک سمپات بورژوا و یا خرده بورژوا کار نخواهد کرد و کمکهای او را قبول نمیکند چون نیروی ضد استثمار نیست؟ آیا جان بولتن - البته بلاتشبیه و بدور از جان آقای قصیم - و مشتی آمریکایی از رده خارج شده، از هارترین فراکسیونهای امپریالیستی که خانم رجوی انها را "شریف" ترین هم مینامد و خودشان گفته اند که فقط برای 10 دقیقه سخنرانی در جلسات مجاهدین تا یکصد هزار دلار دستمزد میگرند نیروی ضد اسثمار هستند؟
خانم اصفهانی بعد از این دورافشانیها به تحلیل روانشناختی آقای قصیم پرداخته و او را کودکی توصیف میکند که "گفتار و کردار" کودکانه دارد و خودش را "لوس" میکند. او مینویسد "چه بد است که آدم در آخر عمر و هنگام بازنشستگی به یک کودک بدل شود" و بعد ادامه میدهد که "هرچند روزی برای اینکه عکس و نوشته اش درجایی  چاپ شود و از یاد نرود بامبول جدیدی را درست کند و فیل تازه ای هوا کند . یی میل های تازه ای اختراع کند و دچار ایلوژن های تازه ای شود."!
باید یاداور شد اگرچه مجاهدین عموما عادت ندارند بجز آمریکاییها کسی را تحویل بگیرند اما همه میدانند که به آقای قصیم تریبون میدادند و تقریبا کار سخنگویی رسانه ای مجاهدین با او بود و مرتبا از جمله در تلویزیون بی بی سی یا صدای آمریکا ظاهر میشد. بنابراین اگر آقای قصیم قصد مطرح کردن خود را داشت، و میخواست از یاد نرود برای او بهترین جا همان شورای مجاهدین بود نه سایت صدا چنان که خانم اصفهانی میگوید.
این چه مرام و مسلکی است که همین که کسی نخواست یا نخواهد با مجاهدین کار کند و یا  احتمالا نقدی به آنها داشته باشد یک شبه تمام زحمات سی ساله اش دود هوا می شود و به نیروی ضد استثمار و خائن و مزدور و حتی لواط کار و خلاصه "هیچ هیچ و کمتر از هیچ" تبدیل میگردد به نوشته خانم شاعر "دیگر هیچ پشیزی ارزش" ندارد و "هیچ پشمی به کلاهش"نمیماند.
این پرت و پلا گویها نشان میدهد که جماعت تا کجا دستشان در برخورد با بیرون از خودشان خالی است. بی تردید بازتاب اتو دینامیک این بی پرنسیبی و این قدر ناشناسیهای ناشی از خودمحوری و قدرت طلبی بیمارگونه در قبال کسانی که سی سال از عمر و جوانی و دار و ندار خود را همراه مجاهدین و به امید واهی دست یابی به آزادی و کرامت آدمی مصروف کردند به خود مجاهدین بر میگردد و قطعا بیش از پیش آنها را با انزوا و تنفر گسترده عمومی روبرو خواهد ساخت. 
تحریریه ضدا