۱۳۹۲ آذر ۲۸, پنجشنبه

هدف نقــد

اخیرا ایرج مصداقی، در نقدی تند، باردیگر بعضی انتقادات اساسی رهبری مجاهدین را مطرح کرده است. نقدهای ایرج عموما واردند و در خور آن هستند که مجاهدین از سر احساس مسئولیت به روشنی به آنها پاسخ گویند. با این وصف نکته ای در پیوند با نوشته اخیر مصداقی وجود دارد و آن لحن و بیان، و فاکتهایی است که در نوشته خود استفاده کرده است. ما با تاکید موکد بر اهمیت و نقش ضروری نقد اصولی در پویایی و رشد فی­المثل یک جریان سیاسی و یا جلوگیری احتمالی از انحراف آن، نکاتی را در ارتباط با این نقد مطرح میکنیم.  
ابتدا لازم است یادآوری کنیم که افراد دیگری و از جمله آقای حنیف حیدر نژاد نیز در فضای مجازی و سایت شخصی خود ایراداتی را به نوشته  ایرج وارد دانسته و از جمله مینویسد "آخرین نوشته ایرج مصداقی نیز علیرغم منطق و محتوای قوی آن،  در مواردی با زبانی "گزنده" تنظیم  شده است. از نظر من به دلیل همین لحن بیان است که . . . شاهدیم که در قسمت نظرات سایت دریچه زرد، بخش زیادی از نظرات نوشته شده نه به محتوا ی مطلب، بلکه به موضوعات دیگر کشیده می شود. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر روشن می شود که توجه شود لحن مقالات و یا نظرات انتشار شده ی پیرامون آن می تواند این احساس را به ناظرین و رسانه های جمعی منتقل کند که گویا آنچه بین منتقدین و مخالفین سازمان مجاهدین و رهبری آن در جریان است یک دعوای خانگی است و از همین رو ترجیح می دهند وارد آن نشده  و از آن فاصله بگیرند. تنظیم یک نوشته به نحوی که مسئله ای با این اهمیت را در دید ناظر بیرونی تا حد یک "دعوای خانگی"  تقلیل دهد، می تواند پس از مدتی منجر به فراموشی اصل مطالب شود."
علاوه بر این، افراد دیکری که به گفته خودشان نمیخواستند "کنترل" خود را قبال نوشته اخیر مصداقی از دست بدهند اما متاسفانه "عنان" از کف دادند، نوشته مصداقی را "قبیح"، "ناپسند"، ژورنالیسم هرزه"، "سر زیر لحاف دیگران کردن"، "پیراهن عثمان"، "آلوده" و . . . نامیده اند.
مجددا یادآور میشویم که مطلقا از نقد نباید فرو گزار کرد و از انتقاد بخصوص نسبت به مجاهدین که همواره خود را برتر از نقد دانسته اند بهیچ وجه نباید کوتاهی نمود، اما باید به یاد داشته باشیم که نقد را به مسائل شخصی درنیآمیزیم. آنچه را که ما از مجاهدین بحق میخواهیم تا انجام ندهند، خودمان نیز نباید انجام دهیم. مثلا اگر ما زشتگویی و هرزه درایی مجاهدین علیه غلام روابط و یا تهمتهای ناروا و بدون دلیل و سند علیه دیگر منتقدان مجاهدین را درست نمیدانیم و محکوم میکنیم، شایسته است که خودمان نیز به چنین رفتاری دست نزنیم.
مصداقی خطاب به مریم رجوی نوشته است "شما اگر تمایلی به استفاده از سیانور نداشتید، بر می‌گشت به حس واقعی مادرانه‌ای که در شما نضج می‌گرفت. شما باردار بودید. تلاش وافری داشتید که فرزند‌تان را حفظ کنید. حق هم داشتید، اقدامی بود مسئولانه و انسانی.  پیش‌تر با سقط جنین روبرو شده و آرزو داشتید که این بار مادر شوید که شدید".
مطرح کردن فاکتهایی از این قبیل یعنی شخصی کردن موضوع و سرک کشیدن به زندگی خصوصی افراد که ضرورتی برای طرح آن در نقد به مجاهدین نیست. طبعا حفط و نگهداری از جنین، وظیفه هر مادر و هر زن بارداری است و میتواند ایرادی هم نداشته باشد. ایکاش از مریم رجوی پرسیده میشد و پرسیده شود که او در سازمان مجاهدین، چرا علاوه بر خودش سایر زنان و دختران معصوم را نیز ملک طلق شوهرش میداند و چرا با آنها و فرزندانشان رفتاری کنیزوار و "کلفت"وار و غیر انسانی داشته است؟ مسعود رجوی در تنگنای پاسخگویی به این که با چه هدفی گردن بند طلا مزین به عکس خود را بر گردن زنان و دختران سازمان انداخته، به دروغ خود را بی خبر قلمداد میکند و همه چیز را به گردن مریم میاندازد. او مدعی میشود که مریم بدون اطلاع مسعود، گردنبندهای طلا با عکس او را که به آن "مسعودی" میگفتند به گردن و زنان و دختران سازمان انداخته است.
ایرج مصداقی خطاب به مریم میگوید "شما در عمرتان یک سیلی هم نخورده‌اید، یک روز هم نه در زمان شاه و نه در زمان خمینی مزه‌ی سلول و چشم‌بند را نچشیده‌اید اما مهدی ابریشم‌چی برای اعتبار بخشیدن کاذب به شما مدعی بود «برای مریم شکنجه چیزی نبود»! . . .  کدام امتحان را در رابطه با شکنجه پس داده بودید که در ارتباط با شما چنین دروغ‌هایی مطرح می‌شد و سکوت تأیید آمیز می‌کردید؟ . . . یعنی شما بالاتر از «اشرف» و همه آن‌هایی بودید که «بسادگی کشته» شدند. شما می‌دانید حتی اگر چنین تقاضایی - عدم حمل کپسول سیانور- میکردید مورد موافقت قرار نمی‌گرفت. چرا که اصل بر حفظ اطلاعات است و نه این که «یک زن شکنجه شود تا خمینی بیشتر افشا شود.» مگر خمینی کم «افشا» شده بود، مگر زنان کم شکنجه شده بودند، مگر قرار بود شما «نوبرش» را بیاورید؟"
این همان لحنی است که گفته میشود نقد را فرو میکاهد و ممکن است از همراهی و حمایت دیگران از این نقد جلوگیری کرده و فراموشی اصل آن را فراهم کند. به نظر میرسد بکارگیری چنین لحنی اساسا ضرورتی ندارد. همین لحن در بخشهای دیگری از نوشته مصداقی ادامه یافته است: "در طول عمرتان در هیچ میدان نبردی مستقیماً حاضر نبوده‌اید، در هیچ عملیاتی مشارکت نداشته‌اید، در هیچ درگیری‌ای حضور نداشته‌اید . . . آنان که همسر سابق‌تان را در روزهایی که از میدان نبرد گریخته بود، دیده‌اند شهادت می‌دهند که  چه حال و روز نزاری داشت. حتماً خود او و شما آن روزها را به یاد دارید. چه خوب شد که دستگیر نشدید وگرنه خدا می‌داند ما زندانیان با توجه به این که قدرت نمایش و نقش ‌بازی‌ کردن همسرتان هم خوب است مجبور به دیدن چه شوهایی با بازیگری او نمی‌شدیم و افسوس نمی‌خوردیم."
در نقد باید که انصاف داشت، احتمالا خود ایرج هم میپذیرد که این داوری منصفانه نیست، چون هنوز حادثه اتفاق نیافتاده است. کسی که هنوز دستگیر نشده و به شکنجه گاه نرفته نمیتوان میزان ضعف و قوت و استقامتش را اندازه گرفت. شما اگر عمل صورت نگرفته ای را پیشاپیش داوری کردید، باید منتظر باشید که کسی به داوری شما در مورد اعمال انجام شده نیز اعتناء و اعتماد نکند. انسان ویژگیهای متضادی دارد که شجاعت و مقاومت، و ترس و ضعف از جمله آنهاست. در سالهای اول دهه 60 شمار بسیاری از زنان ومردان مجاهد بوده اند که همراه همسران و فرزندان شان در خانه های تیمی، تا آخرین نفس شجاعانه ایستادند وجنگیدند؛ در سالهای میانی همین دهه نیز در زندان های خمینی شمار بسا بیشتری بر سر مواضع خود ماندند و قهرمانانه به شهادت رسیدند. این معلوم نیست که اگر مریم رجوی و همسر سابق اش نیز با هجوم پاسداران روبرو میشدند و یا در مقابل سختیهای زندان و شکنجه و اعدام قرار میگرفتند، مقاومت نمیکردند و نمیایستادند. و اگر به زعم ایرج مصداقی ضعفی هم از آنها بروز میکرد، جایی برای سرزنش نمیبود؛ چرا که انسانها میتوانند در شرایطی ضعف نیز از خود نشان بدهند. انسان موجودی ناشناخته است و میتواند که در قبال شرایط یکسان واکنشهای متفاوتی از خود بروز دهد. چه بسا ایرج مصداقی نیز این تجربه را داشته باشد که فراوان بودند افرادی که در تورهای عمومی سال 60 دستگیر شدند و با آن که اساسا سیاسی نبودند اما حال که راه شان به زندان و شکنجه کشیده شده بود چنان مقاومت وچنان منش و شخصیتی از خود نشان میدادند که سایرین را بهت زده کردند؛ و نیز بودند عناصر سیاسی با تجربه ای که متاسفانه سختی ها را تاب نیآوردند و شکستند. جدای از همه اینها، این که باید  جای خوشحالی باشد که بسیاری از افرادی که ما میشناسیم بخت یارشان بود و بهر دلیل دستگیر نشدند و به ابتلاء و آزمون دشوار شلاق و شکنجه و زندان و اعدام گرفتار نیامدند.
مصداقی نکته دیگری را نیز در نوشته اخیر خود مطرح کرده که به نحو ناپسندی نوشته او را از نقدی اصولی دور میکند. این شاید غیر ضروری ترین قسمت نوشته مصداقی بوده باشد هر چند خودش از آن به عنوان یک "کشف"! اسم میبرد. مصداقی محاسبه کرده است درست در همان روزهایی که گوهر ادب آواز برای ترور و از میان برداشتن آیت الله صدوقی به عملیات انتحاری فرستاده میشد، نطفه فرزند مریم و مهدی ابریشمچی هم بسته میشده است. مصداقی تقارن زمانی این دو حادثه را به عنوان انتقاد و احتمالا گناه نابخشودنی روی میز مریم و مهدی ابریشمچی میگذارد، گوهر ادب آواز را فدا شده و به مصداق غزل حافظ ، کسی توصیف میکند که "خون دل" نصیب اش شده، و مریم و شوهرش را نیز "شاهدان بازاری" مینامد که "جام می" به دست آورده اند.
ما، گذشته و تاریخچه ظالمانه ای داریم، گفته اند، تاریخ ز تکرار خودش گریان است. هر کدام از ما در همان روزهایی به دنیا آمده ایم که همزمان کسی یا کسانی را به دار میکشیدند، به زندان میبردند و یا شکنجه میدادند. کافی است به تقویم تاریخ نگاه کنیم. معلوم نیست کسی غیر از رهبری مجاهدین در فرستادن گوهر ادب آواز به عملیات انتحاری مقصر بوده باشد. در آن روزگار مریم احتمالا یک عضو معمولی بود و در حدی نبود که در تصمیم گیریهای عمده سازمان دخالت کند. بنابراین از این بابت مسئولیتی به عهده نداشت. مضافا، آنچه باید با جدیت مورد نقد و انتقاد پیگیر قرار گیرد، خط سیاسی و مشی انتحاری است که در آن روزگار توسط رهبری مجاهدین اتخاذ شده بود؛ باید بدور از هیاهو و جو سازی دید که آیا این روش و مشی سیاسی درست بوده یانه؟ آیا دوام رژیم صرفا به مشتی ائمه جمعه و جماعت پیر و فرتوت بستگی داشت، و اگر آنها را با عملیات انتحاری از میان برمیداشتند رژیم میافتاد؟  این را باید به نقد کشید که آیا آغاز مبارزه مسلحانه و دست بردن به سلاح امری زود هنگام و چپ روانه، و تصمیمی معطوف به قدرت و از سر قدرت طلبی رهبری مجاهدین نبوده است؟ وگرنه باید پدر و مادر بسیاری از بچه هایی را که در آن روزها نطفه شان بسته میشده مقصر دانست.
بهر رو ممکن است کسانی در مخالفت با مجاهدین، از انتقادهای تند و تیز و لحن گزنده نقد علیه رهبری مجاهدین خرسند باشند، اما میدانیم که هدف نقد خوشحال شدن این و آن نیست. برماست که هدف نقد را از یاد نبریم. هدف نقد در گام نخست اصلاح و تصحیح است. هیچگونه دشمنی و لجاجت در نقد روا نیست و گفته اند نباید از مسیر انصاف در نقد بیرون رفت. بنابراین از شخصی کردن محتوای نقد باید بپرهیزیم و تا آنجا که امکان دارد با انتقادهای منطقی و اصولی تقدس مآبی، ادعای  فرا انتقادی و قلدر منشی رهبری مجاهدین را باطل کنیم تا مسولیت و پاسخگویی کامل رفتارها و تصمیم گیریهای خود را در گذشته و حال به عهده بگیرد.
تحریریه صدا
آخرین نوشته ایرج مصداقی با عنوان "سخنی با مریم رجوی؛ به یاد «گوهر» و «گوهر»ها" نیز علیرغم منطق و محتوای قوی آن، در مواردی با زبانی "گزنده" تنظیم شده است.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-57388.html از نظر من به دلیل همین لحن بیان است که در دو مثال فوق شاهدیم که در قسمت نظرات سایت دریچه زرد بخش زیادی از نظرات نوشته شده نه به محتوا ی مطلب، بلکه به موضوعات دیگر کشیده می شود.

اهمیت این موضوع زمانی بیشتر روشن می شود که توجه شود لحن مقالات و یا نظرات انتشار شده ی پیرامون آن می تواند این احساس را به ناظرین و رسانه های جمعی منتقل کند که گویا آنچه بین منتقدین و مخالفین سازمان مجاهدین و رهبری آن در جریان است یک دعوای خانگی است و از همین رو ترجیح می دهند وارد آن نشده و از آن فاصله بگیرند. تنظیم یک نوشته به نحوی که مسئله ای با این اهمیت را در دید ناظر بیرونی تا حد یک "دعوای خانگی" تقلیل دهد، می تواند پس از مدتی منجر به فراموشی اصل مطالب شود.آخرین نوشته ایرج مصداقی با عنوان "سخنی با مریم رجوی؛ به یاد «گوهر» و «گوهر»ها" نیز علیرغم منطق و محتوای قوی آن، در مواردی با زبانی "گزنده" تنظیم شده است.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-57388.html
از نظر من به دلیل همین لحن بیان است که در دو مثال فوق شاهدیم که در قسمت نظرات سایت دریچه زرد بخش زیادی از نظرات نوشته شده نه به محتوا ی مطلب، بلکه به موضوعات دیگر کشیده می شود.

اهمیت این موضوع زمانی بیشتر روشن می شود که توجه شود لحن مقالات و یا نظرات انتشار شده ی پیرامون آن می تواند این احساس را به ناظرین و رسانه های جمعی منتقل کند که گویا آنچه بین منتقدین و مخالفین سازمان مجاهدین و رهبری آن در جریان است یک دعوای خانگی است و از همین رو ترجیح می دهند وارد آن نشده و از آن فاصله بگیرند. تنظیم یک نوشته به نحوی که مسئله ای با این اهمیت را در دید ناظر بیرونی تا حد یک "دعوای خانگی" تقلیل دهد، می تواند پس از مدتی منجر به فراموشی اصل مطالب شود. آخرین نوشته ایرج مصداقی با عنوان "سخنی با مریم رجوی؛ به یاد «گوهر» و «گوهر»ها" نیز علیرغم منطق و محتوای قوی آن، در مواردی با زبانی "گزنده" تنظیم شده است.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-57388.htm

از نظر من به دلیل همین لحن بیان است که در دو مثال فوق شاهدیم که در قسمت نظرات سایت دریچه زرد بخش زیادی از نظرات نوشته شده نه به محتوا ی مطلب، بلکه به موضوعات دیگر کشیده می شود.

اهمیت این موضوع زمانی بیشتر روشن می شود که توجه شود لحن مقالات و یا نظرات انتشار شده ی پیرامون آن می تواند این احساس را به ناظرین و رسانه های جمعی منتقل کند که گویا آنچه بین منتقدین و مخالفین سازمان مجاهدین و رهبری آن در جریان است یک دعوای خانگی است و از همین رو ترجیح می دهند وارد آن نشده و از آن فاصله بگیرند. تنظیم یک نوشته به نحوی که مسئله ای با این اهمیت را در دید ناظر بیرونی تا حد یک "دعوای خانگی" تقلیل دهد، می تواند پس از مدتی منجر به فراموشی اصل مطالب شود. آخرین نوشته ایرج مصداقی با عنوان "سخنی با مریم رجوی؛ به یاد «گوهر» و «گوهر»ها" نیز علیرغم منطق و محتوای قوی آن، در مواردی با زبانی "گزنده" تنظیم شده است.
http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-57388.htm

از نظر من به دلیل همین لحن بیان است که در دو مثال فوق شاهدیم که در قسمت نظرات سایت دریچه زرد بخش زیادی از نظرات نوشته شده نه به محتوا ی مطلب، بلکه به موضوعات دیگر کشیده می شود.

اهمیت این موضوع زمانی بیشتر روشن می شود که توجه شود لحن مقالات و یا نظرات انتشار شده ی پیرامون آن می تواند این احساس را به ناظرین و رسانه های جمعی منتقل کند که گویا آنچه بین منتقدین و مخالفین سازمان مجاهدین و رهبری آن در جریان است یک دعوای خانگی است و از همین رو ترجیح می دهند وارد آن نشده و از آن فاصله بگیرند. تنظیم یک نوشته به نحوی که مسئله ای با این اهمیت را در دید ناظر بیرونی تا حد یک "دعوای خانگی" تقلیل دهد، می تواند پس از مدتی منجر به فراموشی اصل مطالب شود.