۱۳۹۳ اسفند ۲, شنبه

تشبث به حشیش!

تشبث به حشیش!
فرد ناشناخته و گمنامی موسوم به حسین یعقوبی در مطلبی علیه دکتر کریم قصیم بدون آنکه بخواهد حضیض بی عرضگی و آویزان بودن مجادهین به آمریکاییها را به نمایش گذاشته است.
در این مطلب که در صفحه آفتابکاران آمده و باید آن را به نمایندگی از رهبری عقیدتی تلقی کرد فرد مذکور با لحن و بیانی لومپن وار و چاله میدانی دروغها و حرفهای بی ربط بسیار گفته است. تا برسیم به اصل مطلب فقط به یک مورد از این دروغگوییها و حرفهای غیرواقعی که نه یک بار بلکه چند بار تکرار شده نگاه کنیم.
نویسنده مدعی است که "مجاهدین، هرگز شروع کننده هیچ نزاعی با هیچ فرد و سازمان و گروهی نبوده اند" به زبان فارسی معنی این حرف که با مردرندی و فریبکاری تمام سرهم شده این است که مجاهدین هیچ مسئولیتی در قبال رفتار و برخوردهای زشت و ناروایی که با منتقدین و افراد بیرون از خود روا داشته اند، ندارند و همه تقصیرها به گردن طرف مقابل و یا هر کسی است که احتمالا حرفی به مجاهدین گفته و یا انتقادی به آنها داشته باشد.
در همین موردی که نویسنده مطرح کرده یعنی استعفای دکتر کریم قصیم و محمد رضا روحانی نیز مجاهدین صد البته که مسئولیتی در قبال زشتگویهای فضاحتبارخود علیه آنها ندارند، چون مجاهدین شروع کننده نبودند و آنها خودشان شروع کردند. حقه بازی رهبری عقیدتی را میبیند؟ همین که شما نخواستید بهر دلیلی با مجاهدین کار کنید و خیلی محترمانه از بودن با آنها عذر خواستید و استعفا دادید، به گفته آنها شما شروع کننده نزاع می­شوید و از آن پس مسئولیت همه جفاکاریهای مجاهدین به دوش شماست.
یعنی این که اگر شما بخواهید یا نخواهید از حق خودتان در ارتباط با مجاهدین استفاده کنید و این موضوع به نفع مجاهدین نبود از نظر رهبری مجاهدین بلافاصله شما شروع کننده دعوا محسوب میشوید و همین کافی است  که آنها خود را مجاز بدانند که هر چه میخواهند علیه شما بگویند، شما را مزدور رژیم و اطلاعاتچی و هزار کوفت و زهرمار دیگر بدانند و بنامند و در کمال بی پرنسیبی گزارشات شخصی شما را به مسئولتان در تشکیلات در رسانه ها منتشر کنند و شما هم چون از نظر آنها شروع کننده نزاع بوده اید دیگر حقی در دفاع از خود ندارید.
ملاحظه میکنید کار رهبری عقیدتی به انیجا رسیده که شما هر کاری بکنید و هر حرفی بزنید حتی در محترمانه ترین شکل، می­تواند علیه رهبری محسوب شود و منازعه از طرف شما شروع شده است!
اما نکته اصلی و بندی که نویسنده بینوا ناخواسته به آب داده این است که مدعی شده پولهای کلانی که رهبری عقدتی به آمریکاییها داده برای حفاظت از ساکنان لیبرتی است!
چندی پیش دکتر کریم قصیم در فیسبوک خود دستمزد کلانی را که مجاهدین به پاتریک کندی میدهند با ذکر منبع اعلام نمود. حالا این اقا که گیر افتاده و نمیتواند مبالغ هنگفتی را که رهبرش به آمریکاییها داده حاشا کند در صدد توجیه قضیه برآمده و به هر حشیشی متوسل میشود، غافل از این که عذر بدتر از گناهی را ارائه کرده است.
حسین یعقوبی میگوید "هزینه های سفر پاتریک کندی، تماما در راستای پروژه حفاظت از جان قهرمانان اشرف بوده است"
واقعا خجالت آور است. باید از اینها و از رهبری عقدتی پرسید شما که روزگاری خود را در نوک پیکان تعریف میکردید و میخواستید رژیم را سرنگون کنید و کذا، حالا چه شده که به یک آدم بازنشسته مفنگی که معلوم نیست اصلا چه کاره هست آویزان شده اید که از شما حفاظت کند؟ چرا دروغ میگوئید؟ فرض کنیم که مثلا پاتریک کندی و رودی جولیانی و امثال ذالک میتوانند از شما در عراق حفاظت کنند، لطف کنید اگر راست میگوئید نشان بدهید که اینها با این همه پولی که از مجاهدین میگیرند یک مورد تنها یک مورد  در حفاظت ساکنان لیبرتی موثر بوده اند. اینها کجا بودند وقتی ساکنان لیبرتی کشتار میشدند؟ چرا به گفته شما در راستای موضوع حساس و دهان پر کن "پروژه حفاظت" هیچ اقدامی قبل و بعد از این کشتارها انجام نداده اند؟
گذشته از این، شما که خودتان سالهاست از ریز و درشت همگی در اروپا جا خوش کرده اید و بعضا به زندگی اشرافی مشغولید، چرا اساسا ساکنان لیبرتی را در عراق گیر انداخته اید که بعد محتاج باشید فرد بازنشسته و از دور خارج شده ای مانند پاتریک کندی و امثال او از آنها حفاظت کنند؟ راست بگوئید، شما افشا شده اید، پولهای کلانی که به پاتریک کندی میدهد اساسا برای آن است که این آقا بیاید برای شما سخنرانی کند و یکی دو بار به فارسی دست و پا شکسته با لهجه آمریکایی بگوید "من یک اشرفی هستم"! البته حالا که بساط شما در اشرف جمع شده باید از پاتریک بخواهید چند مورد هم بگوید که "من یک لیبرتیایی هستم". اخر آنها که در لیبرتی هستند با خودشان نمیگویند که این حرفهای عوامفریبانه چه دردی از دردهای ساکنان گرفتار در لبرتی حل می­کند؟ و بدتر این که به برادر پاتریک میپردازید تا نقش مجری و اجرای مراسم شما در خارج کشور را به عهده بگیرد. همان مراسمی که از ایرانیها در آن خبری نیست و ناگزیرید با آوردن این آدمهای مشمئز کننده واقعیت انزوا و تنفر گسترده سیاسی اجتماعی نسبت به خود را بپوشانید.
تحریریه صدا

۱۳۹۳ بهمن ۱۶, پنجشنبه

شاهد از غیب!

شاهد از غیب !

قابل توجه خانم رجوی!
 
میدانید که بعد از درگذشت عبدالله پادشاه عربستان، مریم رجوی پیام تسلیتی فرستاد و در این پیام به صورتی غیر ضروری با واژگان و ادبیاتی غیر واقعی و بی ربط این شاه میان مایه را مورد ستایش قرار داد. ما در همین ارتباط نوشتیم که "به نظر میرسد مجاهدین به دلیل کمکهایی که از عربستان دریافت کرده و میکنند ناچار بودند که بالاخره مرگ عبدالله را تسلیت بگویند و گرنه پیام تسلیت مجاهدین، چندان موردی نداشت و چه بسا خودشان هم خیلی راضی نبودند."

البته نظرات دیگری هم از سوی برخی کاربران شبکه های اجتماعی مطرح شده که دلایل دیگری را غیر از آنچه که ما گفتیم برای ارسال پیام تسلیت مریم رجوی به این صورت نامتعارف بر شمرده و نیز علت این  که چرا مریم رجوی ناگزیر شده در مرگ عبدالله از او ستایش کند را ذکر کرده اند.

از احتمالات و حدس و گمانها که بگذریم ما همچنین با انتشار مطلبی با عنوان "هورا برای پدر خوانده بنیادگرایی"، بویژه خاطرنشان کردیم که ستایش مریم رجوی از شاه عربستان که به طور خاص از حامیان سرسخت و لجباز بنیادگرایی بود، با ادعاهای مریم رجوی در زمینه مخالفت با بنیادگرایی در تناقض است.

در آنجا از قول دیوید لوین نوشتیم که "ملک عبدالله در طول مدت حکمرانی خود، به ادامه سیاستی پرداخت که عربستان سعودی، از دهه ۱۹۷۰ میلادی تاکنون در حال اجرای آن بوده است: سیاست گسترش جهانی قرائت بنیادگرایانه آن کشور از اسلام." لوین میافزاید "عربستان سعودی در همین چهارچوب، تحت لوای دیدگاهی سخت‌گیرانه، یعنی بنیادگرایی وهابی، میلیاردها دلار حاصل از درآمد نفت خود را صرف درگیری‌های نظامی یا آموزش افراد در خارج از مرزهای خود کرده است ... نهایت آنکه پیدایش گروه موسوم به "دولت اسلامی" (داعش) در سوریه و عراق، نتیجه سیاست عربستان سعودی در استفاده از ناآرامی‌های سوریه... بوده است.

اکنون و دست بر قضا در پیوند با بنیادگرا بودن شاه عربستان و مشارکت این کشور در عملیات تروریستی بین‌المللی و البته برملا شدن پوشالی بودن و تبلیغاتی بودن ادعاهای رهبری مجاهدین در معرفی خود به عنوان مخالفین بنیادگرایی، شاهدی زنده نیز از راه رسیده و خبرهای تکاندهنده و افشاکننده ای را بیرونی کرده است.

این شاهد زنده زکریا موسوی از اعضای القاعده میباشد که در ارتباط با حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در آمریکا زندانی است. او گفته است که بعضی از اعضای آل سعود به تامین بودجه حملات 11 سپتامبر کمک کرده اند.

زکریا این اظهارات را این هفته در واکنش به تلاش عربستان برای جلوگیری از به دادگاه کشیده شدن پرونده، علنی کرده است.

به گزارش بی بی سی فارسی زکریا موسوی که در ایالت کلورادو در یک زندان با ایمنی بسیار بالا محبوس است در مصاحبه ای نادر گفته که مقام های "خیلی معروف" سعودی از جمله شاهزاده ترکی الفیصل، رئیس سابق سازمان اطلاعات، از اواخر دهه ۱۹۹۰ به القاعده کمک مالی می دادند.

زکریا همچنین گفت که با یک مقام سعودی در افغانستان که در سفارت آمریکا کار می کرد ملاقات کرده است. آنها قرار بود به واشنگتن سفر کنند تا نقطه ای مناسب را برای "شلیک موشک استینگر" به سوی هواپیمای ریاست جمهوری موسوم به "ایر فورس وان" پیدا کنند.

موسوی در جریان اعلام حکم مجازاتش در دادگاه گفت که او بخشی از یک توطئه بزرگ برای کوبیدن یک هواپیمای بوئینگ ۷۴۷ به کاخ سفید بوده است.

خانواده های قربانیان ۱۱ سپتامبر میگویند که حکومت عربستان سعودی و یک موسسه خیریه وابسته به آن، آگاهانه کمکهای مالی و غیرمالی در اختیار القاعده گذاشتند که به حملات آن در خاک آمریکا کمک کرد. در آن حملات حدود سه هزار نفر کشته شدند. از ۱۹ هواپیما ربا که عامل آن حملات بودند ۱۵ نفر شهروند عربستان سعودی بودند.

ملاحظه میکنید، این افشگری مربوط به بنیادگرایی افسارگسیخته و مشارکت عربستان در عملیات تروریستی بین‌المللی است.  حال این افشاگری را با لحن تقدیر آمیز و ذوقزده مریم رجوی در مورد ملک عبدالله مقایسه کنید که "مواضع" او را در"مسائل مربوط به جهات عرب و اسلام"، "شجاعانه" و "متضمن دفع شر و شرارت رژیم" حاکم بر ایران و در راستای "مقاومت" ایران برای "رهایی" ستود. این نوع موضع گیریهای نسنجیده یا شاید هم اجباری و بناگزیر قبل از هر چیز مایه شرمساری است. زیرا حاکی از انحطاط یک جریان سیاسی است که روزگاری بهر حال از یک جایگاه مردمی برخوردار بود و امروز به چنین وضعیت خفیف و ذلتباری نزول کرده است.

این حق ما و حق همه است که بپرسیم و از مریم رجوی بخواهیم پاسخ دهد که چرا شناخته شده ترین ناقض حقوق بشر و رکورددار اعدام به شیوه گردن زدن در جهان و نیز پدر خوانده و به اعتراف ذکریا موسوی تامین کننده منابع مالی بنیادگرایی وحشی و تروریسم بین المللی را میستاید ومواضع او را "شجاعانه" توصیف میکند.

مریم رجوی به خاطر نوع رابطه ای که مجاهدین با عربستان دارند و یا به هر دلیل دیگری، معلوم است که نمیتواند موضعی غیر از این در مقابل پادشاه عربستان داشته باشد، بنابراین بهتر خواهد بود که برای ممانعت از افشاشدگی بیشتر، از ادعاهای نمایشی ضدیت با بنیادگرایی و این که رهبری مجاهدین را مخالف بنیادگرایی معرفی کند دست بردارد.

تحریریه صدا