۱۳۹۴ آبان ۱۱, دوشنبه

حمله به لیبرتی و عدم مشروعیت هواداری از رهبری مجاهدین

رژیم جنایتکار، وحشی، قرون وسطایی و در قعر چاه آخوندی روز پنجشنبه 29 اکتبر کمپ لیبرتی در عراق، محل سکونت و استقرار افراد مجاهدین را با راکت و موشک مورد حمله قرارداد. بر اثر این حمله جنایتکارانه بیش از 25 تن از ساکنان کمپ به وضع فجیعی به شهادت رسیدند و تعدادی نیز مجروح شدند. به گفته خود مجاهدین، حال حداقل سه تن از مجروحین نیز وخیم است.
حمله رژیم پلید به کمپ مجاهدین این بار واکنشهای گسترده، فراگیر و بسیار تندی را برانگیخت، از آمریکا و سازمان ملل بگیرید تا شخصیتها و افراد اپوزیسیون و بویژه منتقدین مجاهدین که بدون تعارف مخالف ماندن افراد مجاهدین در جهنم عراق هستند. تا به حال بیش از 10 نفر از جمله خانمها منیژه حبشی و عاطفه اقبال و آقایان ایرح مصداقی، اسماعیل وفا یغمایی، حنیف حیدرنژاد، سعید جمالی، عبدالکریم لاهیجی، همنشین بهار و و و مطالبی در ارتباط با این جنایت رژیم نوشته و کشته شدن بیش از 25 تن از مجاهدین را محکوم کرده و نظراتی را در انگیزه و علت نگهداشتن بی نتیجه مجاهدین در عراق مطرح کرده اند.   
 بازتاب گسترده حمله وحشیانه رژیم ددمنش به کمپ مجاهدین میتواند حاکی از این باشد که کار به جایی رسیده که همه به نحوی صبرشان از سیاستهای غلط و غیرقابل قبول مجاهدین در نگهداشتن بعضا اجباری افراد در عراق به سر آمده و ناگزیر شده اند تا اندوه، تاثر، نگرانی و حتی عصبانیت خود را در قالب کلماتی تند و بعضا نامتعارف ابراز نمایند. معلوم نیست که اگر باز هم رهبری مجاهدین لجاجت به خرج بدهد و مانع خروج مجاهدین از عراق بشود، و خدای ناکرده کشتار دیگری در کمپ صورت بگیرد، عصبانیتها تا کجا خواهد رفت و چه چیزهای نامتعارفتری که خواهند نوشت.
صبر افراد بخصوص به این خاطر بسر آمده که میبینند روزانه دهها هزار نفر از مسیر ترکیه به اروپا می آیند و طی ماههای گذشته قریب یک میلیون آواره بی پناه بدون داشتن کمترین پول و امکاناتی به اروپا وارد میشوند، اما کمتر از دو هزار نفر از افراد مجاهدین همچنان در عراق گیر افتاده و یا گیرشان انداخته اند.
برخی از دوستان در نوشته های خود، افراد شورای مجاهدین را مخاطب ساخته و از آنها خواسته اند دست از حمایت نامشروع و ماندن بی نتیجه با مجاهدین بردارند، ما هم میخواهیم در اینجا از این فرصت استفاده کنیم و چند کلمه با هواداران مجاهدین حرف بزنیم. شاید که گوش شنوایی در میان آنها پیدا شود.  
ابتدا لازم است از همین تعداد اندک از هواداران مجاهدین در خارج کشور بپرسیم که آنها با چه رویکرد و بر چه اساسی از مجاهدین حمایت میکنند و این حمایت را مشروع میدانند. صادق باشیم و ببینیم این مجاهدین با وضعیت ورشکسته ای که دارند برای مبارزه با این رژیم ضد ایرانی چه عمل قابل اهمیتی ارائه داده و یا از اساس میتوانند ارائه دهند؟ این سئوال را اگر از خود مجاهدین هم بپرسید حتما خودشان هم جواب به درد بخوری ندارند که بگویند. یکبار که گویا مورد این سئوال واقع شده بودند گفتند که بله ما زهر آتش بس را به خورد خمینی دادیم و باعث پایان دادن به جنگ شدیم، و این که ما بودیم که برنامه اتمی رژیم را لو دادیم.
ملاحظه میکنید که دست سازمان تا کجا خالی است و طی دهها سال هیچ قدمی مثلا در زمینه اعتلای حقوق بشر، دموکراسی، ارزشهای انسانی، توحیدی، رفتار ضد استثماری، انقلابیگری، برنداشته که هیچ، بلکه مدارهای تازه ای از سرکوب ضد انقلابی، عدم وفای به عهد، خیانت به اعتماد افراد ، دروغگویی، بی پرنسیبی، ترویج فرهنگ خفتبار تملق و چاپلوسی، فریبکاری، دخالتهای شرارتبار در خصوصی ترین زوایای زندگی افراد، به راه انداختن اشرافیت تصنعی، پز دادن و ریا کاری و رفتارهای مشمئز کننده ای را نیز در نوردیده است.
مطابق ادعای خود مجاهدین این سازمان بعد از 50 سال با این همه کشته و صدمه و خسارت و کارهای درست و نادرستی که مرتکب شده، مدعی است که باعث شده جنگ ایران و عراق تمام شود و فعالیت اتمی رژیم را افشا کرده است. معنای ادعای آنها این است که اگر مجاهدین نبودند جنگ تمام نمیشد و احتمالا رژیم میتوانست به عراق دست اندازی کند! بیائید ببینیم که آیا به لحاظ بین المللی شرایطی وجود داشت که جهان به رژیم وحشی و هاری مانند رژیم آخوندها اجازه دهد که به چنین توفیق عظیمی دست یابد و مثلا مرزهای جغرافیایی را در منطقه تغییر دهد؟ بدیهی است که چنین تصوری از اساس ناممکن و باطل است.
در مورد جنگ و خاتمه جنگ که حرف و سخن بسیار است و بسا کسان و جریانها نقش مجاهدین را در این زمینه، زیرمجموعه و وابسته به ارتش عراق و صدام میدانند. در مورد لو دادن اتمی رژیم نیز اگر واقعی باشد، میشود فهمید که اولا برای چنین کاری نیازی به بودن و ماندن مجاهدین در عراق نبوده و نیست و اگر مجاهدین راست میگویند که توان لو دادن اتمی رژیم را داشتند و واقعا آنها این کار را کردند، طبعا در هر کجا که بودند میتوانستند برنامه هسته ای رژیم را افشا نمایند.
ثانیا با توجه به این که تمام ابزارها و امکانات تکنولوژیکی، ماهواره ای و تجسسی در اختیار غرب قرار دارد، بالاخره خود آنها میتوانستد از هدفهای رژیم در ساخت بمب اتمی باخبر شوند و نیازی به مجاهدین محبوس و منزوی در عراق نبوده است. افزون بر این، گفته میشود که اطلاعات مربوط به افشای فعالیتهای هسته ای رژیم را خود غرب در اختیار مجاهدین گذاشته است تا مجاهدین این اطلاعات را رسانه ای کنند و بعد غرب بتواند نزد افکار عمومی روی این دادهها بهتر مانور بدهد. 
مجاهدین حتی به جایی رسیده اند که از ارائه یک تحلیل و تفسیر درست و درمان از تحولات سیاسی که کنار گوششان میگذرد ناتوانند. تا دیروز که میگفتند رژیم نمیتواند پرونده هسته ای را از طریق مذاکره حل کند،  امروز هم در تفسیر سیاسی تلویزیون خود میگویند که بعد از کشته شدن شماری از نیروهای رژیم در سوریه، رژیم دست به دامن روسیه شده تا بیاید و مخالفان اسد را بمباران کند! روسیه هم که گویا بیکار و منتظر و گوش به فرمان رژیم بوده، بلافاصله آمده و در استان لاذقیه سوریه فرودگاه نظامی ساخته و شروع کرده به بمبارانهای شبانه روزی، و چند بار هم به حریم هوایی ترکیه تجاوز کرده و تا درگیری احتمالی با آمریکا نیز پیش رفته است! آیا بغیر از هواداران از همه جا بیخبر مجاهدین، کس دیگری خریدار این دروغ و دغلها هست؟
در ارتباط با شرکت رژیم در کنفرانس بین المللی مربوط به سوریه نیز وضع به همین منوال  است. به اصطلاح مفسر سیاسی مجاهدین میگوید نیروهای رژیم در سوریه کشته شده اند و رژیم در سوریه شکست خورده، پس با خواری پذیرفته که در مورد سوریه تن به مذاکره بدهد! یعنی دقیقا عکس اتفاقی که افتاده. حرف مفسر مجاهدین این است که گویی رژیم را پیش از این در کنفرانس مربوط به سوریه راه میدادند و رژیم نمیپذیرفته و حالا چون شکست خورده راضی شده در کنفرانس شرکت کند. تفسیر سرگرم کننده ای است! واقعیت این است که این برگزار کنندگان کنفرانس بین المللی سوریه بودند که بالاخره کوتاه آمده و پذیرفته اند که از رژیم برای شرکت در کنفرانس دعوت کنند و مجاهدین این واقعیت را وارونه به خورد هواداران خود میدهند. اینگونه وارونه سازیها در رسانه های مجاهدین فراوان است و برای سرگرمی میتوانید به آنها مراجعه کنید.   
با این وضعیت و با این هزینه سنگین که هز از جند گاه، شماری از افراد گیر افتاده در عراق را هم به کشتن میدهند، طبیعی است که از هوادارن مجاهدین در خارج کشور پرسید، حمایت از مجاهدین چه مشروعیتی دارد و چرا از مجاهدین حمایت میکنید؟ البته هر کس میتواند از هر کس که بخواهد هواداری کند اما باید توضیح قابل قبولی برای رفتارهای خود داشته باشد. هواداران مجاهدین در خارج کشور در ساحل امن نشسته اند و بیشتر آنها حتی حاضر نیستند یک ساعت از عمر خود را در روابط اختناق آمیز و تباه کننده مجاهدین بگذرانند. بسیاری از آنها از امکانات مالی، مسکن، دارو و درمان و هزار و یک امتیاز مادی در خارج کشور استفاده میکنند، دوست دختر و دوست پسر خود را دارند، آنهم بیش از یک نفر و یک مورد! به ایران میروند و میایند در آنجا سرمایه گذاری میکنند، زن میگیرند و شوهر میکنند و هاکذا!
بعد وقتی به مجاهدین میرسند یکمرتبه انقلابی میشوند و برای ماندن افراد مجاهدین در عراق و در زیر موشک و در تیررس جنایتکارترین گروههای مسلح و فرقه های وحشتناک، تظاهرات میکنند و شعار میدهند که مجاهدین همچنان در عراق بمانند. چرا ؟ معلوم نیست. واقعا به این آدمها چه باید گفت؟ شما ببینید یک نفر از اینها بعد از کشته شدن همین 25 نفر اخیر در حمله موشکی رژیم جنایتکار، یکبار خواستار خروج مجاهدین از عراق شده اند. از اینها بپرسید مجاهدین در عراق بمانند که چه کار کنند و مهمتر این که اگر ماندن در عراق خوب است و به زعم شما مبارزه محسوب میشودا، چرا خود شما به عراق نمیروید؟ نه برای مبارزه! حداقل بروید از آنها دیداری بکنید و برگردید. مرگ حق است برای همسایه؟
شما میدانید که در تهاجمات وحشیانه اخیر به کمپهای مجاهدین در اشرف و لبرتی غیر از انبوه مجروحینی که به جا مانده، قریب یکصد و پنجاه نفر تا به حال کشته شده اند که شماری از آنها زیر لودر جان باختند.  اساسا عدد و رقم کشته ها نه برای رهبری مجاهدین اهمیت دارد و نه برای هواداران فرصت طلب و خارجه نشین آنها. روشن است که مسئول چنین جنایتهایی رژیم پلید آخوندی و مزدورانش در عراق هستند اما هواداران مجاهدین نیز باید بپرسند و یا بگویند که افراد مجاهدین چرا در عراق مانده اند؟ مانده اند که چه بشود؟ مگر نمیگفتند کمپ اشرف کانون استراتژیکی نبرد است؟ پس چه شد؟ این همه هم افراد را به کشتن دادند نهایتا با خفت و خواری کمپ اشرف را تخلیه کردند. حتما لیبرتی را هم تخلیه میکنند متنها با به کشتن دادن شمار دیگری از افراد بی دفاع و مظلومی که بیهوده در آنجا سرکارشان گذاشته اند. بنابراین باید برای شرمساری روزی که در لیبرتی هم شکست خورده و بیرون بیایند آماده باشند هر چند که این جماعت، اهل شرم و مقولاتی از این قبیل نیستند.
مجاهدین حتی حاضر نیستند که در مورد کسانی که خودشان آنها را در عراق و اشرف و لیبرتی به کشتن داده اند یک اطلاع رسانی واقعی رسانه ای انجام دهند. رهبر فراری مجاهدین که در خارجه جاخوش کرده پیام ارسال میکند و از گرفتاریهای باز هم بیشتری در آینده برای ساکنان خبر میدهد. و مهدی ابریشمچی که حالا احتمالا مرد اول مجاهدین باشد با برخی از رسانه ها مصاحبه میکند. بروید این این مصاحبه را گوش کنید، تا آنجا که روی سایت مجاهدین بازتاب داده شده دریغ از این که یک کلمه حرف حسابی گفته باشد. یعنی حرف حساب ندارد که بگوید. هرچه هست پوشال است و بی ربط است. جالب این که ابریشمچی این مصاحبه را به زبان مثلا فرانسه و البته با لهجه آذری انجام داده است. ضرورت چنین مصاحبه خنده داری معلوم نیست. گویا ابریشمچی میخواسته نگرانی انبوه فرانسوی زبانان را از تهاجم به کمپ لیبرتی برطرف کند که به اصطلاح به زبان فرانسه مصاحبه کرده است!
مجاهدین موظفند برای خانوادههای افرادی که بیش از 30 سال است آنها را برده اند و در یک چهار دیواری محصور و محبوس کرده اند و به کشتن داده اند اطلاع رسانی کنند. توضیح دهند که چرا آنها را در عراق نگاه داشته اند؟ مدعی شده اند که پیش از این حمله، چندین بار هشدار داده بودند. یعنی میدانستید که قرار است حمله ای علیه کمپ لیبرتی صورت بگیرد؟ پس چرا کاری نکردید؟ ابریشمچی در مصاحبه به زبان فرانسه! به جای ارائه توضیحی برای همه اینها، یکبار دیگر خواستار آنست که کمپ لیبرتی را به عنوان کمپ پناهنگان به رسمیت بشناسند و باز هم با وقاحت تمام خواستار ماندن افراد در این کمپ شده است. این یعنی زمینه سازی باز هم کشتار بیشتر ساکنان کمپ.
بنابراین و با توجه به همه اینها، هواداران خارج کشوری مجاهدین دیگر سزاوار نیست که با سیاستهای غلط و بی نتیجه مجاهدین همراهی کنند. آنها که در لیبرتی گیر افتاده اند شاید نتوانند کار چندانی در اعتراض انجام دهند، اما شما که در خارج کشور هستید و در شرایط بهر جال دموکراسی زندگی میکنید اگر این سیاستهای غلط را که به کشته شدن افراد بیگناه منجر میشود تائید کنید مقصرید و باید جوابگو باشید. رهبری مجاهدین که خودش در جای گرم و نرم در خارج کشور لمیده و شعار مرگ و کشتار حواله میکند، از او شاید جز این هم انتظاری نباشد، اما هواداران مجاهدین باید بگویند که آنها با چه انگیزه زشت و نا صوابی این رهبر فراری را تائید میکنند. اکنون با این تهاجم جنایتکارانه اخیر شاید زمان آن رسیده باشد که هواداران مجاهدین حداقل یک بار از رهبری مجاهدین بخواهند تا توضیح دهد که این افراد بی دفاع را چرا در عراق و در دهان گرگ نگاه داشته است و اگر دلیل قابل قبولی در کار نیست، پس اسارت آنها را بیش از این طولانی نکند و این انسانهای مظلوم را بیش از این به کشتن ندهد.
تحریریه صدا